سلاله طه (عج)
ویژه امام عصر (عج)
دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 13:56 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

ماجرای دیدار امام رضا(ع) با حضرت عبدالعظیم

حضرت عبدالعظیم (ع) که هم اکنون در شهر ری ایران مدفون هستند روایت می‌کند، مولایم امام رضا (ع)، برای من پیام فرستاد و فرمود: سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو، راهی را برای نفوذ و تسلط شیطان بر خود باز نگذارند، آنان را به راست­گویی در سخن و ادای امانت وادار کن و همچنین به آنان دستور بده، در مسایل پوچ و بیهوده بحث و جدال را ترک نموده و سکوت اختیار کنند و باز به آنان دستور بده، به سوی هم روی آورند، با هم معاشرت کنند و به دیدار یک­دیگر رفته، ارتباط برقرار نمایند؛ زیرا این عمل موجب تقرب و محبوبیت نزد من می‌گردد!

ای عبدالعظیم! دوستان و یاران من نباید، وقت خود را صرف مخالفت و سرکوبی هم­دیگر نمایند. من با خود عهد کرده‌ام، هر کس مرتکب این­‌گونه اعمال مخرب و هستی سوز شود، و حتی یکی از دوستان مرا مورد خشم و ناراحتی قرار دهد، از خدا بخواهم، او را در دنیا گرفتار سخت‌ترین عذاب­‌ها کند و در آخرت نیز از زیانکاران باشد!

این مطلب را هم، برای آنان توضیح بده که، خداوند نیکوکاران آنها را آمرزیده و از بدکاران آنها هم در گذشته است، مگر کسانی که شرک آورده یا موجب تجاوز و اذیت به یکی از اولیاء و دوستان من شده، یا عداوت و کینه آنان را در دل داشته باشند؛ زیرا چنین گناهانی را پروردگار نمی‌آمرزد، مگر این­که از کار زشت خود بازگشت واقعی نمایند و آن را جبران کنند، وگرنه روح ایمان از قلب آنان می‌رود و از دایره ولایت ما خارج می‌شود و از آن بهره‌ای نخواهد برد، و بدان­که من، از آثار شوم چنین گناهان و لغزش­‌های خطرناکی به خدا پناه می‌برم!

دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 8:44 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

جنجال آفرینی چندباره نعیمه اشراقی، نوه هنجارشکنِ حضرت امام(ره)، این بار خانواده شهدا و خاصاً همسران مظلوم شهدا را هدف گرفت؛ هنجارشکنی که بارها و بارها خاطراتی جعلی و ساختگی از امام در فضای مجازی منتشر می کرد تا پروسه ی قُبح شکنی روح پر فتوح انقلاب را تکمیل کند.

نعیمه اشراقی نوه ی دختری حضرت امام که بارها و بارها به دروغ مسائلی را در خصوصِ حیا و حجاب و حدود حجاب، رعایت محرم نامحرمی، مسائل سیاسی و برخورد با فرقه ها و مکاتب ضاله را بیان کرده که متأسفانه بیت و مؤسسه ی به نام حضرت امام هیچ واکنشی را نشان نداده اند بلکه تلویحاً تأیید می کردند اخیراً در صفحه ی فیس بوک شخصی خود مطلبی را با عنوان لطیفه ولی با محتوایی توهین آمیز در خصوص خانواده شهدا بیان کرده است که از چند منظر این توهین را می توان بررسی کرد.

خانم اشراقی، در جدیدترین افاضات خویش عنوان کرده: حضرت امام می گفت که پاسداران همسران شهیدان را به ازدواج خود درآورند و کاش من هم یک پاسدار بودم!!

به جد می توان این حرکت را در کنار بقیه ی حرکات این جریان و این افراد تحلیل کرد که این جریان از طرفی به دنبال تحریف بیانات و رفتارهای امام است و از طرفی به دنبال مشروعیت زدایی و قبح شکنی در خصوص حضرت امام هستند تا بتوانند جامعه و افکار عمومی را به سمت تفکرات انحرافی بکشانند.

اما اینجا جا دارد تذکراتی به همسر شهید باکری و فرزند شهید همت  داده شود در خصوص اتخاذ کردن مواضع متناقض!

جالب است بدانید همسر شهید باکری که(از شهدای والا و الگوی جوانان این مرز و بوم است ) چندین بار و خاصاً در قضایای فتنه 88 به دفاع تمام قد از جریان فتنه گر پرداختند. بارها و بارها از سران فتنه حمایت کرده و در پراکندن شبهات در جامعه نیز نقشی داشته است. خانم شهید باکری، بعد از خطابه های ولی فقیه زمان خطاب به این جریان، همچنان راه خود را ادامه داده و حتی همین امسال وقتی رهبر حکیم انقلاب بعد از انتخابات 92 و پیروزی حسن روحانی، فرمودند: در سال 88 یک جریان نانجیب و کاندیداهای نانجیب در برابر جریان قانون ایستادند. خانم باکری در اظهار نظراتی بسیار عجیب که در سایت های ضدانقلاب نیز پوشش داده شد گفتند" من هنوزهم توجیه نیستم. چه کسی نانجیب است؟ ما؟ همه ما برای مملکت مان کار میکردیم. حالا ممکن است عده ای در این وسط،از هر طیفی،سواستفاده کرده وخواسته باشند کارهای دیگری انجام دهند ولی ما از اول انقلاب تاکنون تلاش کرده ایم.هیچ کدام هم عامل بیگانه نبوده ایم، جز اینکه همپای مردم بودیم و میخواستیم مردم از حقوق شان بهره مند باشند هیچ مساله دیگری نبود. برای همین هم به من برخورد. ما هیچ کدام نانجیب نبودیم و نانجیبانه هم عمل نکردیم.

همسر شهید باکری می افزاید: میرحسین موسوی، خانم رهنورد و آقای کروبی واقعا آدم های نجیبی هستند. هیچ وقت هیچ چیز نانجیبانه از آنها شنیده نشده است. هر چه اتهام به آنها زدند هیچ نگفتند. آنها پای حقوق مردم ایستادند و به خاطر مردم آمدند. یعنی فکر میکنم ما نجیب تر از آقای موسوی، آدمی داریم؟ ایستادن کنار مردم نانجیبی است؟ "

اینها تنها بخشی از افاضات خانم باکری است.

فرزند شهید همت هم که در سال 88 دست مایه خیلی از رسانه های فتنه گر شدند ظاهراً همراه مادر محترم(همسر شهید همت)، بارها و بارها رسانه های فتنه گر از آنان به عنوان مدافعان جنبش سبز سخن گفتند. به دروغ یا به راست. البته از آنجا که ارادت خاصی به شهید همت دارم ان شاءالله که دروغ بوده. اما هیچ وقت بصورت قاطع حرکت یا اعلام موضع یا بیانیه ای از طرف این برادر محترم هم صادر نشد که نه ما فتنه گر نیستیم! شاید هم در جایی اتخاذ کردند اما به هر حال شدت سوء استفاده جریان قدرت طلب ساختارشکن به حدی بود که چهره ی خیلی از خانواده شهدا را در منظر عموم غبارآلود کرد. البته خیل بسیار کثیری از خانواده شهدا در دفاع از ولایت ورود کردند و بیانیه ها دادند و اعلام حمایت کردند.

حال وقتی خانم اشراقی برای بار چندمین بار به صداها و رسانه های دشمن بله گفتند فرزند شهید همت وارد میدان می شود و با لحنی بسیار تند علیه اشراقی موضع گیری می کند و حرکت ایشان که بسیار به جا بود اما سخن ما در این مطلب این است: که خانم شهید همت! همسر شهید باکری! و فرزند شهید همت: آمدید ولی حالا چرا!!

در این چند سال که این جریان از شما به عنوان خانواده شهدا سوء استفاده کرده و برای خویش مشروعیتی دست و پا می کرد شما کجا بودید؟ وقتی علمدار عالم تشیع از همه می خواست اعلام موضع کنند و فتنه گران را به مردم معرفی کنند شما کجا بودید؟ آیا هنوز که هنوز است پشت پرده های این جریان برای شما روشن شده است و فهمیده اید که این ها دستشان در دست دشمنان ملت است؟ یا نه همانند سال 88 همان راه را ادامه می دهید؟ آیا می بینید که این جریان و نوچه هایشان به چه راحتی به شما که همسران شهدای والایی هستند توهین می کنند و شما را به تمسخر می کشند؟

خانم باکری! آیا عمق مطلب را فهمیده اید که این جریان فقط و فقط برای رسیدن به اهداف خود از شما به عنوان وسیله استفاده می کند؟؟؟

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

 نوش دارو بعد از مرگ سهراب آورده ای

البته خود شما هم بهتر می دانید که هیچ کسی جز حزب الله درد دل شما و مشکلات شما را نمی داند و غیر از حزب الله هیچ طیفی همدرد و همدل شما نیست پس عزیزان به حرمت همین شهدایی که از حزب الله بودند خیلی مواظب باشید خیلی ... ان شاء الله خود این شهدای بزرگوار دست خانواده خود و ما را بگیرند و خداوند همه ما را از فتنه های آخرالزمان حفظ کند آمین!

سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, :: 12:25 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی
شب اول قبر آيت‌‌الله شیخ مرتضی حائری قدس سرّه، برايش نماز ليلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازي که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم،. چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگي دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم: آقاي حائري، اوضاع‌تان چطور است؟ آقاي حائري که راضي و خوشحال به نظر مي‌آمد، رفت توي فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌اي دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن... وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل مي‌ديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشه‌اي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي مي‌آيد. صداهايي رعب‌آور و وحشت‌افزا! صداهايي نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست مي‌کرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بي‌انتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک مي‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه مي‌کشيد و مانع از آن مي‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف مي‌زدند و مرا به يکديگر نشان مي‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نمي‌آمد. تنها دهانم باز و بسته مي‌شد و داشت نفسم بند مي‌آمد. بدجوري احساس بي‌کسي  غربت کردم: - خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسي را ندارم....
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايي از پشت سرم شدم. صدايي دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقي دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوري را ديدم که از آن بالا بالاهاي دور دست به سوي من مي‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي‌شد آن دو نفر آتشين عقب‌تر و عقب‌تر مي‌رفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند. نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور. نوري چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمي‌توانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقاي حائري! ترسيدي؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ‌ترک مي‌شدم و خدا مي‌داند چه بلايي بر سر من مي‌آوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهي سرشار از عطوفت، مهرباني و قدرشناسي به من مي‌نگريستند فرمودند: - من علي بن موسي الرّضا(ع) هستم. آقاي حائري! شما 38 مرتبه به زيارت من آمديد من هم 38 مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبه‌اش بود 37 بار ديگر هم خواهم آمد.(1)
1- ناقل آيت‌الله العظمي سيدشهاب‌الدين مرعشي نجفي(ره)
 

سلام این مطلب رو استادم (ببخشید منظورم همون آقای مطهری نیا هست آخه گفتن بدشون میاد بهشون دکتر یا استاد بگیم) برام فرستادن و چون امروز خیلی کار داشتم ازشون اجازه گرفتم که شنبه بگذارم تو وبلاگم ولی باهمه مشغله کاریم طاقت نیاوردم مطلب به این جالبی رو الان نگذارم
قربون امام رضا بشم نه که دلم براش خیلی تنگ شده هی این روزا درمورد کراماتش برام مطلب میرسه این یکی خیلی امیدوارکننده بود و آدم احساس میکنه یکی هست که هواشو داره و تنهاش نمیگذاره یه دوستی که نه تنهاقدرشناس هست بلکه خیلی خیلی رئوف و مهربونه  دعا کنید عید قربان بتونم برم پابوسش و نایب الزیاره شما باشم اگه شما هم زودتر رفتید سلام منو برسونید و دعا کنید ماهم جزء زائرین واقعیش باشیم تا به ماهم سر بزنه .بازم التماس دعا از همه دوستان خوبم

یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:, :: 10:17 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

امروز روز زیارتی امام رضاست و تولدم سال پیش هم روز ولادتش مقارن شد با روز تولدم ان شاءالله باهش محشور بشم و موقع مرگمم خودش بیاد ملاقاتم وشفاعتم رو بکنه هرچند که وقتی میرم خونه سعی میکنم زیاد برم حرم ولی بازم خیلی زود دلم براش تنگ میشه موقع تصادفم هم از خودش و مادرش حضرت زهرا شفامو خواستم و شب قدر رفتم نذرم رو تو حرم ادا کردم یادمه مکه ام رو هم امام رضا بهم داد و قشنگ متوجه شدم که کار خودش بوده وقتی رفته بودم مدینه ومکه اونجا هم دلم برا حرم امام رضا تنگ شده بود ولحظه شماری میکردم که برگردم ایران و برم حرم آقا، گاهی باخودم میگم آقا منو تبعید کرده کرمان برا اینکه اون زمان که پیشش بودم قدرشو نمی دونستم و کمتر میرفتم حرم هر موقع میرم مشهد قبل از رفتنم به خونه یا برگشت قبل از حرکت به کرمان باهمه شلوغی و ترافیک و وقت کم دوست دارم برم حرم امام رضا وبابام همیشه می ناله میگه دختر تو که هنوز دیروز حرم بودی یا اینکه بعدا هم میتونی بیای چرا اینقدر میری حرم و جلو ضریح از همین جا هم سلام بدی امام رضا قبول میکنه البته بابا حق داره به خاطر اینکه جانباز شیمیایی هست ترافیک خیابون امام رضا اذیتش میکنه و منو درک نمیکنه چون خودش همسایه امام رضاست و همیشه کنارش!یکی منو درک میکنه که مشهدی باشه یا هم استانی ویه مدتی بره یه استان دیگه و تو غربت بعد میفهمه دوری از امام رضا چه سخته حتی بیشتر ازینکه دلت برا خونه تنگ بشه برا حرم امام رضا برا صحن انقلاب و حوض اسماعیل طلا برا مسجد قدس و صحن گوهرشاد برا باب الرضا برا ذره ذره خاک حرم امام رضا دلت تنگ میشه خوشبحال خادمین باصفای حرمش که تو بهشت نفس میکشند و خدمت میکنن ایشالله همه ما جزء خدام امام رضا نشد خدام امام زمان باشیم بحق رضا(ع) . آمین

راستی اگه شما هم دلتون برا حرم امام رضا تنگ شده و نمیتونید برید پابوس امام رضا میتونید با شماره زیر تماس بگیرید

05112003433

سلام منم برسونید!

راستی امروز خواستم تشکر کنم از همه دوستام که بهم تبریک گفتن بخصوص تشکر ویژه میکنم از دوتاشون که میدونم خیلی هم خوشحالند نه امسال و پارسال بلکه ازون زمانی که من حتی معنی تولد و خوشحالی رو نمیدوستم آره درست فهمیدید مامان و بابای عزیزم ممنونم بخاطر تمامی زحمتهایی که برایم کشیدید و من رو تربیت کردید ببخشید منو که اینقدر اذیتتون کردم یادمه هربار که توراه مشهد-کرمان  بودم یا مسافرت مامان میگفت بابا تا صبح خوابش نمی برد و نگرانت بود و هربار که من اعتراض میکردم بابا میگفت هنوز نمیتونی درک کنی هر زمان شما بچه هاخودتون پدرمادرشدید بعد میفهمید ما چقدر نگرانتونیم راست میگن وقتی بعد تصادفم بابا که زمان جنگ اون همه سختی رو تحمل کرده بود آخ نگفته بود،شش کیلو کم کرد و مامان مریض شد ویه ماه حالش بد شد و همه میگفتن چقدر پیر شدن و موهاشون سفید شده  تازه فهمیدم هیچ دوستی هیچ کسی در دنیا جای پدرمادر آدم رو نمیگیره ایشالله همیشه سایه شون بالا سرم باشن و همه پدر مادرای ما بچه مسلمونا سلامت باشند و ماهم بتونیم قدرشون رو بدونیم یا حداقل بی احترامی بهشون نکنیم آمین

درباره وبلاگ

السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج)
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سلاله طاها و آدرس solaleye-taha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 177
بازدید کل : 95184
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1

Alternative content